گل سرخ

دانلود رایگان کتاب موبایل و رایانه ، جملات زیبا،دام و دامپزشکی

گل سرخ

دانلود رایگان کتاب موبایل و رایانه ، جملات زیبا،دام و دامپزشکی

قشنگترین صدا

قشنگترین صدایی که می تونین از عشقتون بشنوین وقتیه که

از خواب بیدار میشه و گیج حرف میزنه !!




مردان هم قلب دارند

مردان هم قلب دارند

فقط صدایش یواش تر از صدای قلب یک زن است

مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند

شاید ندیده باشی

اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب میکنند

هر وقت زن بودنت را میبینم

سینه ام را جلو میدهم

صدایم را کلفت تر میکنم

تا مبادا

لرزش دست هایم را ببینی

مرد که باشی

دوست داری

از نگاه یک زن مرد باشی

نه بخاطر زور بازوها!

مثل تو دلتنگ میشوم

ولی

گریه نمیکنم

بچه میشوم

بهانه میگیرم

تو این ها را خوب میدانی

تمام آرزویم این است که سر روی پاهایت بزارم

تا موهایم را نوازش کنی

عاشق بوی موهایت هستم!

من بیشتر از تو به آغوش نیاز دارم

چون وقت تنهاییم

خاطره ی تو مرا امیدوار میکند

به همه دنیا!

تا برای خوشبختیت

لبخندت

آرامشت

تلاش کنم

من مرد بودنم را مدیون زن بودنت هستم

این بود قسمتی از درد دل مردانه... تو فقط این هارو میفهمی....با زن بودنت!

قشنگ ترین روز زندگی

درسته که هیچوقت بهم نمی رسیم ، اما همیشه توی قلبم خواهی موند

هیچوقت خاطرات لحظه های صورتی من و تو ، از ذهنم پاک نمی شه

با اینکه میدونم بی تو بودن و از دست دادنت برام یه عذابه

اما میدونی قشنگ ترین روز زندگی من چه روزیه ؟

روزی که بدونم بی من خوشبختی

می دونی چرا ؟ چون عاشقونه دوست دارم

آهای کافه چی!♥

آهای کافه چی!♥


از ما ک گذشت اما هرکه تنها آمد اینجا مپرس چه میل داری؟تلخ ترین قهوه دنیا را برایش بریز،آدمهای تنها مزاجشان ب تلخی ها عادت دارد!



      

توهم یک ذهن معیوب

گاهی اوقات چیزی درون من می رقصد و پای کوبی می کند
من روحم را حبس نکرده ام.
به اینکه انسان عجیبی هستم اعتراف می کنم !
من خدا را در آغوش کشیده ام.
خدا زیاد هم بزرگ نیست.
خدا در آغوش من جا می شود،
شاید هم آغوش من خیلی بزرگ است.
خدا را که در آغوش می کشم دچار لرز های مقطعی می شوم .
تب می کنم و هذیان می گویم.
توهم می زنم ...
خدا پیشانی مرا می بوسد و من از لذت این بوسه دچار مستی می شوم.
خدا یکبار به من گفت تو گناهکار مهربانی هستی
گناهکار مهربانی هستی
و من خوب می دانم که گناهان من چقدر غیر قابل بخششند.
می دانم زیاد مهمان نخواهم بود.
تو این روزا نوبت من هم میشه
زمان می گذرد.
همیشه سعی می کنم خوب باشم و همیشه بد می مانم.
خوب بودن برام سخت شده
اصلاً نمیدونم خوب بودم یا نه
گاهی فکر می کنم شاید اصلاً خوب نبودم
خوب بودم ... ؟
باید کمی قدم بزنم تا فکر کنم.
دوست دارم بازم شعر بگم
ولی نمیدونم دیگه چرا نمیتونم
شاید اون آدم همیشگی دیگه نیستم
شاید تغییر کرده ام نمیدونم .
مدتی هست که خیلی افسرده ام.
از اینکه چیزی می نویسم احساس بدی به من دست می دهد
یکی به من گفت تو خودت غرق شدی
یکی می گفت عوض شدی
خسته شدم از این همه گفته ها
آخه چطور به شما بگم
فقط می تونم بگم
من روح خودم را معتاد به زنده بودن کرده ام.
و از این متاسفم.
که می دونم
می دونم زیاد زنده نمی مونم
و بیشتر از این تاسف می خورم که روزهایی که سعی می کردم مورچه های سیاه را لگد نکنم

ناخواسته غنچه های بوته گلی را لگد مال کردم.


                                                      


شیطان نه تنهاکمربه نابودی زندگی آن دنیایمان بسته است،بلکه چشم دیدن زندگی راحتمان دراین دنیاراهم ندارد،

گویاوقتی راحت می نشیند که بمیریم و روی کفنمان باانگشتانش بنویسد: خسرالدنیاوالآخرة رفیق به نظرخودت شیطان روی کفن شماچی می نویسه...



تنهایی


تا حالا شده هر روز ببینیش و نتونیی جمله هایی که آماده کردی را بهش بگی...

تا حالا شده مثل من تو گرما تابستون سردت بشه...؟ به این میگن تنهایی....