گل سرخ

گل سرخ

دانلود رایگان کتاب موبایل و رایانه ، جملات زیبا،دام و دامپزشکی
گل سرخ

گل سرخ

دانلود رایگان کتاب موبایل و رایانه ، جملات زیبا،دام و دامپزشکی

سلامتی



سلامتی اونایی که هم دل دارن و هم معرفت

اما کسی رو ندارن

و الان از تنهایی  تو وبلاگ حسین حسین زاده  هستن

پس به سلامتی هر کی دلش گرفته.....!
سلامتی اونایی که

تحمل بعضی چیزارو ندارن

فقط واسه حفظ حرمتها ،

ترجیح میدن سکوت کنن.....!
بسلامتی اوناییکه بظاهر آرومند 

اما توی دلشون طوفانی برپاست !
و سلامتیِ اونایی که این روزا

نه برای کسی

نه برای عشقی

نه برای جایی

نه برای چیزی

بلکه دلشون برای خودشون تنگ شده

خودِ خودشون.....!

دیالوگ زیبای حمید فرخ نژاد در " گشت ارشاد"



حروم اون آمپولیه که دونه ای 220 هزار تومن پولشه

 و تو باید ماهی سه تاشو بزنی...

حروم زندگی این بدبخته که حسرت یه عروسی به دلش مونده..

زده بالا ، متوسل شده به تابلوی کائنات...

حروم اون نزول خوره که اگه سر ماه پول با اسکونتش حاضر نباشه ،

 اسباب و اثاثیه پدر و مادر من رو بعد از 30 سال کار تو 

آموزش و پرورش این مملکت میزیزه سر کوچه...

حروم اون ماشینی که آیینه بغلش ، دیه ما سه نفره ...

انسان باشیم

شما مست نگشتید وزان باده نخوردید   چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم...

رب اشرح لى صدرى پروردگارا سینه مرا بگشاى

 و یسر لى امرى و کارم را به من آسان کن

 و احلل عقده من لسانى و گره از زبانم باز کن

 یفقهوا قولى تا گفتارم را بفهمند...


چه زیباست اگر قلبم پس از مرگم در سینه ای کوبد پیام مهربانی را...

تا حالا فکر کردید اعضای بدنتون بعد از مرگ به چه دردتون میخوره ؟

 در حالی که با اهدای اون ها میشه زندگی یکی دیگه را نجات داد ؟

 مطمئن باشید خاک بابت اهدای اعضاتون بهش از شما تشکر نخواهد کرد ... !

برای دریافت کارت اهداء عضو به ehda.ir بروید.

 و بعد خانواده را هم در جریان بگذارید تا رضایت بدند ...

واقعاً یک لحظه فکر کنید ، چه دلیلی داره که کسی اعضای بدنشو

 بعد از مرگ اهداء نکنه ؟؟

 هر چی فکر کردم دیدم حتی خودخواهی هم نمیتونه باشه 

این واقعیت تلخ و دردناکی است..

بلافاصله بعد از  مرگ، عناصر بدنمان تجزیه می‌‌شوند... 

 آیا... می توانم به فرشته ی کوچکی یک لبخند هدیه  دهم...؟

لبخندی از جنس زندگی...

همین الان ثبت نام کنید و بعد به وبلاگ بازگردید.

خاطرات زمستان را به بهار نیاور

برفها آب شده بودند و دیگر خبری از سرمای زمستان نبود. فصل یخبندان تمام شده بود و کم کم اهالی دهکده شیوانا می توانستند از خانه هایشان بیرون بیایند و در مزارع به کشت وزرع بپردازند. همه از گرمای خورشید بهاری حظ می کردند و از سبزی و طراوت گیاهان لذت می بردند ...

در آن روز، شیوانا همراه یکی از شاگردان از مزرعه عبور می کرد. پیرمردی را دید که نوه هایش را دور خود جمع کرده و برای آنها در مورد سرمای شدید زمستان و زندانی بودن در خانه و منتظر آفتاب نشستن صحبت می کند.
 

شیوانا لختی ایستاد و حرفهای پیرمرد را گوش کرد و سپس او را کنار کشید و گفت:"اکنون که بهار است و این بچه ها در حال لذت بردن از آفتاب ملایم و نسیم دلنواز بهار هستند، بهتر است روایت یخ و سرما را برای آنها نقل نکنی! خاطرات زمستان، خوب یا بد، مال زمستان است. آنها را به بهار نیاور! با این حرف تو بچه ها نه تنها بهار را دوست نخواهند داشت بلکه از زمستان هم بیشتر خواهند ترسید و در نتیجه زمستان سال بعد، قبل از آمدن یخبندان همه این بچه ها از وحشت تسلیم سرما خواهند شد.

به جای صحبت از بدبختی های ایام سرما، به این بچه ها یاد بده از این زیبایی و طراوتی که هم اکنون اطرافشان است لذت ببرند. بگذار خاطره بهار در خاطر آنها ماندگار شود و برایشان آنقدر شیرین و جذاب بماند که در سردترین زمستان های آینده، امید به بهاری دلنواز، آنها را تسلیم نکند. پیرمرد اعتراض کرد و گفت :"اما زمستان سختی بود"

شیوانا با لبخند گفت:"ولی اکنون بهار است. آن زمستان سخت حق ندارد بهار را از ما بگیرد. تو با کشیدن خاطرات زمستان به بهار، داری بهار را نیز قربانی می کنی! زمستان را در فصل خودش رها کن!

هوالعلیم

هوالعلیم

سلام میکنم خدمت بازدید کنندگان عزیز فقط میخوام بگم این روزها درگیر دانشگاهم و خیلی وقت نمیکنم که بیام و وبلاگ رو به روز کنم اما سعی میکنم که زود به زود بیام. از اینکه به اینجا اومدی متشکرم امیدوارم که این وبلاگ مفید باشد برای تو ای هم وطن.


لطفا یادتون نره در پایین هر مطلب نظر بدید. نظرات شما مایه دل گرمی ماست.